Monday, August 14, 2006

کنده شدن

یک بار به تمامی عاشق هیچ شدم. عاشق هیجی که معنای مستقل داشت، حداقل برای من. لزوم پذیرش تنها کنده شدن بود. خود این لزوم را القا می کرد. تصمیم به ارتباط گرفتم. یعنی تصمیم گرفته شده بود، از لحظه ای که مفاهیم اون روی خود را به من نشان دادند. هیچ بود.

من در بین شکاف عمیقی که از تقلای مفاهیم به وجود آمده بود دست و پا می زدم. در هیچ. نوک تیز یک قله و من که با یک پا روی آن ایستاده بودم. پای دیگر وظیفه ای مشخص مثل حفظ تعادل بود. جلوگیری از سقوط در جهتی ناخواسته. آری انتخاب داشتم. اما انتخابی چنان سخت که هرلحظه به همان شکل قدیم مفاهیم غبطه می خوردم.

معنی هیچ، ابتدایی ترین چیزی بود که برای پذیرش باید هیچ می شد. اما به محض هیچ شدن هیچ، من عاشق چی شده بودم؟ آیا لازم بود. یعنی چیزی بودن چیزی که عاشقش شده بودم.

مفاهیم دست به پرواز زدند. پروازی دیوانه وار برای دور کردن من از هیچ. اوهوم دور شدم. مفهوم هیچ سر دسته پرندگان بود.

لزوم پذیرش کنده شدن بود. من به پرواز اغوا کننده آنها خیره شده بودم. سلسله مراتب بسیار با معنی طی شد، در حرکت به سمت بی معنایی. سقوط شروعش بود. برای سقوط احتیاج به هیچ نبود جز بر هم زدن تعادل. سقوط مرا به شکاف کشاند. مفاهیم خود اون شکاف را عمیقتر کردند. پرواز آنها همه چیز را شکل داد. من به داخل آن سقوط خود را ادامه دادم و به جایی پیش رفتم.

2 comments:

آر said...

tabrik migam, hala lezzat az narmi! ghablan gofte basham, man ba een nazarieh narmi e to hoosh haal nemikonam:D:P!! dar vaghe' aadamayee ke hoosh mige narman, kheili khol ya goh midoonam:D. hala ham har chi dar morede een nazarieye konesh o narm o erza dar arzeh bekhai begi, man eenja delam mikhad mokhalefat konam:D:P! khube?:D

Atorpat said...

Aslan khosham nemiyad, mesle in martike shody,Rokanten
man aslan dust nadaram hich raghame naghshe moghabelesh ro bazi konam.
faghat khudam dust daram intory basham.
Hala ham dust daram fekr konam taghsire man bude ke in maraz ro az man gerefty. Raah enteghalesh ro ke miduni?